آیا در ظاهر مسیحی هستیم یا در باطن نیز؟ این سؤال همواره مطرح بوده. پولس رسول نیز در زمان خود، در مورد یهودیان واقعی با همین مورد مواجه بود. میفرماید: "یهودی راستین آن نیست که به ظاهر یهودی باشد، و ختنۀ واقعی نیز امری جسمانی و ظاهری نیست. بلکه یهودی آن است که در باطن یهودی باشد و ختنه نیز امری است قلبی که به دست روح انجام میشود،" (رومیان ۲: ۲۸- ۲۹).
آیا شبها راحت میخوابید؟ یا نگرانی مشقات زندگی و یا مشکلاتی که اطرافیان بهوجود میآورند، نمیگذارند خواب راحتی داشته باشید؟ پس روی این فرمایش داوود نبی تعمق کنید: "من آرمیده، به خواب رفتم، و باز بیدار شدم، زیرا خداوند نگاهم میدارد. از هزاران هزار نخواهم ترسید که از هر سو بر من صف آراستهاند." (مزمور ۳: ۵ و ۶).
آیا گفتن هر جوکی برای ما ايماندارانِ به مسيح، بجا و مفيد است؟ آیا سبکی و جلفی باعث خشنودی خداست؟
آیا میدانید چرا سخنان ما مهم هستند؟ مسیح فرمود: "زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن میگوید." (انجیل متی ۱۲: ۳۴). در واقع، ما هیچ حرفی را تصادفی نمیگوییم.
براستی که وعدههای خداوند، بس دلگرمکننده هستند. یکی از آنها چنین است: "میدانیم در حق آنان که خدا را دوست میدارند و بر طبق ارادۀ او فرا خوانده شدهاند، همۀ چیزها با هم برای خیریت در کار است." (رساله به رومیان ۸: ۲۸). بنابراین، اگر ايماندار مسيحی هستيم و خدا را دوست میداریم، نیازی نیست که از مشکلات و سختیها بهراسیم. خدای نيکوی ما، همۀ آنها را برای خیریت ما بهکار میبرد.
همۀ ما هرروزه، با انتخابهای مختلفی روبرو میشویم، انتخابهایی که الزاماً بد یا گناهآلود نیستند.
ما مشتاقیم به راهی برویم که مورد پسند خدا و طبق ارادۀ اوست. در این مورد، حضرت داوود چنین دعا میکند: "خداوند نیکو و راست است؛ از این رو، راه را بر گمراهان مینماید. او فروتنان را در طریق عدالت سالک میگرداند، و راه خویش را به افتادگان میآموزد." (مزمور ۲۵: ۸ و ۹). پس کافی است که فروتن و افتادهدل باشیم.
ببینیم پولس چه درخواستی برای ایمانداران به درگاه خدا میبَرَد. میفرماید: "خداوند محبت شما را به یکدیگر و به همۀ مردم بسیار افزون گرداند. و دلهای شما را استواری بخشد." اما این فزونی یافتن محبت و استواری دل به چه منظوری است؟ میفرماید: "تا آنگاه که خداوند ما عیسی با همۀ مقدسان خود میآید، در حضور خدا، پدر ما، بیعیب و مقدّس باشید." (رسالۀ اول به تسالونیکیان ۳: ۱۲- ۱۳).
بسیاری از مردم، حیران و پریشان میپرسند: "بالاخره کدام راه به خدا میرسد؟" بعضی میگویند: "به هر راهی که واقعاً ایمان داشته باشی، عاقبت رستگار میشوی!" اما خداوند و منجی ما عیسای مسیح، فرمود: "من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچکس جز بهواسطۀ من، نزد پدر نمیآید." (یوحنا ۱۴: ۶). واقعيت اين است که همۀ راهها به روم ختم نمیشوند!
آیا میدانستید که شرکت در هر محفل و جمعی خدا را خشنود نمیسازد؟ داوودِ پیامبر میفرماید: "خوشا به حال کسی که در مشورت شریران گام نزند و در راه گنهکاران نایستد و در محفل تمسخرگران ننشیند؛" (مزمور ۱: ۱). همصحبت شدن با بدکاران و مسخره کنندگانِ خدا موجب ناخشنودی خدا میگردد. اما آنچه خدا را خشنود میسازد، این است: "مقدسینی که بر زمینند، . . . همۀ خوشی من در ایشان است." (مزمور ۱۶: ۳).
شخص دانایی گفته: "برای اشتباهات خودمان وکیل هستیم، برای اشتباهات دیگران، قاضی!" آیا از اشتباهات خود دفاع میکنیم، و اشتباهات دیگران را محکوم. عیسای مسیح فرمود: "چرا پَرِ کاه را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟ . . . ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود به در آر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَرِ کاه را از چشم برادرت بیرون کنی." (متی ۷: ۳ و ۵).
بعضی از ما بسیار پرتوقع هستیم و از دیگران انتظار داریم مرتب به ما "سرویس" بدهند. چنین حالتی ممکن است ریشههایی در تربیتی که در خردسالی دریافت کردهایم، داشته باشد. اما بسیار درست است که ما ايماندارانِ مسيحی، از خداوند و منجیمان عیسای مسیح الگو بگیریم که فرمود، "نيامد تا خدمتش کنند، بلکه آمد تا خدمت کند و جانش را چون بهای رهایی در راه بسیاری بنهد." (مرقس ۱۰: ۴۵).