من در يک خانواده غيرمسيحی بدنيا آمدم و دارای يک خواهر و يک برادر هستم. پدرم بعلت اختلافات زناشويی، بدون طلاق دادن مادرم، با زن ديگری که هشت بچه داشت ازدواج کرد. من نه ساله بودم وقتی که مادرم فوت کرد. بعد از ازدواج برادر و خواهر بزرگترم، بسيار تنها شدم و چيزی تنهايی مرا برطرف نمیکرد.
خانمی که پدرش فارسی زبان و مادرش آشوری زبان است، ماجرای دست کشيدن از مقاومت انسانی و سپردن زندگیاش به خداوند را اينطور بيان کرده است:
شخصی حکايت مسيحی شدن خود را اينطور شرح داده است: جملهای از کتاب مقدس، زندگی مرا کاملاً دگرگون کرد. اجازه بدهيد برگردم به سالها پيش، به روزهائی که عمرم را بخاطر انجام کارهای خلاف قانون در زندانهای کثيف سپری میکردم.
يک خانم مسيحی شرح داده است که چگونه خداوند در بدترين شرايط روحی و جسمی او، بعد از يک حادثه ناگوار، از طريق يک تصوير با قلب او سخن گفته و اميد و آرامشی عجيب برای ادامه زندگی به او بخشيده است. شهادت ايشان از اينقرار میباشد:
همان دوران با کتاب مقدس آشنايی پيدا کردم. پس از ازدواج، همراه با همسر و فرزندانمان در يکی ازکشورهای اروپايی مستقر شديم. بعد از مدتی، برای انجام کاری به ايران مسافرت کردم. در آن موقع بخاطر موقعيت سياسی کشور ايران، تمام دارايی خود را از دست داديم و چيزی نگذشت که پدرم در اثر سکته درگذشت. من و مادر و نوه کوچکم در موقعيت بسيار بد و ناراحت کنندهای ايران را ترک کرده، زندگی جديدی را در يک کشور غريب و بيگانه شروع کرديم.
يک خانم مسيحی، شهادت ايمان خود را اينطور بيان نموده است: من در ايران به دنيا آمدم. چون مذهبم را از پدر و مادرم به ارث برده بودم در سالهايی که بزرگتر شدم، در درک و پيروی از آن، با يک نبرد روحانی در درون خود مواجه شدم. سؤالات بسياری درباره مذهب خانوادگیام و اعتقادات آن داشتم، اما هيچکس نمیتوانست جواب قانع کنندهای به من بدهد. در واقع، خدايی را که در جستجويش بودم هنوز پيدا نکرده بودم.
يک برادر مسيحی، شهادت کارهای خارقالعاده عيسی مسيح را در زندگی خود و همسرش به اين صورت شرح داده است:
دوستی آشوری که در اثر شرکت نمودن در يک گردهمآئی مسيحی و شنيدن خبر خوش نجات بوسيلۀ يک مبشر مسيحی، شخصاً زندگی خود را به مسيح میسپارد و ايماندار و پيرو واقعی عيسی مسيح خداوند میشود، حکايت شگفتانگيز زندگی خود را اينطور شرح میدهد:
يک خانم مسيحی که در يکی از کشورهای اروپايی زندگی میکند، تجربۀ روحانی خود و ماجرای تعميد گرفتنش را اينچنين تعريف کرده است: