من عادتی دارم! این عادت این است که شبها، وقتی انتظار میکشم که خواب چشمانم را فروببندد، گذشتۀ خود را به ياد میآورم. در چنین لحظاتی، خاطرات تلخ اشتباهات، خطاها و گناهانم نيز به ذهنم میرسند. اما فوراً صدای دوستانی را میشنوم که به من توصیه میکنند گذشته را فراموش کنم و اجازه ندهم خاطرات تلخ گذشته، مرا به کام افسردگی بکشانند.
اما چند شب پیش، صدای دیگری را نیز شنیدم، صدای کتابمقدس را! به یاد آوردم که خداوند در تورات موسی، بارها از قوم اسرائیل میخواهد به یاد بیاورند که چه بودند، چه مصائبی متحمل شدند، چه خطاهایی مرتکب شدند، و از همه مهمتر، خدا چگونه ایشان را از مصائبشان رهایی داد. و بعد، جاهای دیگر کتابمقدس نیز به ذهنم رسید. به یاد پولس رسول افتادم که با وجود مکاشفات الهی بسيار، هنوز به یاد داشت که قبل از ایمان آوردنش، چه آزارهایی به مسیحیان میرسانید. او این را از یاد نمیبُرد. البته فیض مسیح را نیز از یاد نمیبُرد که او را از گمراهی رهایی داد و چشمان دلش را گشود.
آیا شما رویدادهای تلخ و شیرین زندگی خود را مرور میکنید؟ شاید بسیاری از افراد، از انجام این کار واهمه دارند. ایشان میترسند که با خودشان صادقانه روبرو شوند. اما یادآوری خطاها و گناهان گذشتهمان به ما کمک میکند تا راه آیندۀ خود را اصلاح کنیم. یادآوری الطاف و فیضهای خداوند نیز ما را به آینده امیدوار میسازد. اگر کلام خدا ما را به یادآوری گذشته تشویق میکند، از این کار نهراسیم. این کار میتواند هم منجر به اصلاح ما شود و هم منتهی به امیدواری به رحمتهای خداوند در آینده.