رادیو مژده

 

 

پخش زنده

 

رادیو مژده

 

رادیو مژده

 

 

پخش زنده

map

map

آقای فرِد، در خانوادۀ فقیری در فیلیپین به دنیا آمد. آنها نُه بچه بودند و اغلب چیزی برای خوردن نداشتند. مادر که به قمار روی آورده بود، بعد از شنيدن پیام انجیل، زندگی‌اش را به مسیح سپرد. ولی فرِد، حاضر نبود دست از دوستان دنيوی خود بردارد. تا اینکه روزی، مسیح با قلبش صحبت کرد و زندگی خود را به مسیح سپرد. اما ماجرا به همینجا ختم نمی‌شود!

شک و ترديد، مشکل روحانی بزرگی است و خانم اُرانِل، در مهمترين بخش از زندگی خود دچار شک و ترديد بود. تا اينکه حادثه‌ای ناگوار که امری تصادفی هم نبود چشمان او را به سوی حقيقت باز کرد. 

بسياری از اشخاصی که بعد از ازدواج مجرد شده‌اند، بخاطر موقعيت‌شان، دچار تلخی و ناراحتی هستند. اما در مورد خانم تريسا، با اينکه شوهرش او را ترک کرد و او مسئوليت پرورش پنج فرزند را به عهده گرفت، تلخی درونی، به عشق و محبتی تبديل شد که زندگی خانوادۀ او را تغيير داد.

خانم جينی، در اسارتهای مختلفی بود، مانند ترس، نگرانی و خودفريبی. اما او سعی می کرد با ظاهرسازی، اسارتهايش را از ديگران پنهان کند! تا اينکه با يکی از دوستان دورۀ دبيرستان خود روبرو شد، آنوقت ديگر نتوانست ظاهرسازی کند!

آقا و خانم وايس، که تقريباً نوزده سال بود ازدواج کرده بودند، بخاطر الکلی شدن شوهر، از يکديگر طلاق گرفتند. آيا برای چنين زوجی، اميدی برای مصالحه و آشتی وجود دارد؟

آيا می‌توان مردی را پيدا کرد که همۀ اينها بوده باشد: "آوارۀ خانه بدوش، بوکسور، کشتی‌ گير، پيمانکار الکتريکی، دائم الخمر غران، مبشر انجيل در نيروی هوايی، واعظ کتاب مقدس در زندان و معلم روحانی در کليسای بازداشتگاه جوانان". هر‌چند که اينها، جنبۀ مشترکی با هم ندارند، اما همه در مورد آقای جيمی صدق می‌کنند!

آقای ران، به خاطر کارهای خلاف قانون، بارها به زندان افتاد. هنوز چهل سال از عمرش نگذشته بود که هفتاد و پنج بار دستگير شد. اما قبل از آنکه برای هميشه از زندان بيرون بيايد، او شروع به خواندن کتاب مقدس و صحبت با خدا نمود. سپس چيزی در قلبش واقع گرديد که در همان زندان طعم شيرين آزادی را چشيد و زندگيش تغيير کرد.

آقای آگيرا به منظور ادامۀ تحصيل و يافتن آرامش، راهی طولانی را طی نمود و از جزيره‌ای در ژاپن، به آمريکا سفر کرد. آيا او بايد از مذهب خانوادگی‌اش پيروی می‌کرد و با سعی و کوشش انسانی خود، آرامش را جستجو می‌نمود؟ او آرامش حقيقی را نه با تلاشهای انسانی، بلکه از طريق ديگری بدست آورد!

گفته شده که: "يک چيز، ما را به چيزهای ديگر هدايت می‌کند". در مورد آقای کِن، يک چيز، او را به يک سری چيزهای ديگر هدايت کرد که همگی بسيار مخرب بودند. تا اينکه او نزد شخصی هدايت شد که او را به پيروزی هدايت نمود.

خانم حنّا، در جستجوی پاسخ به یکی از مهم‌ترین سؤالهای زندگی بود و جوابهای متفاوتی دریافت می‌کرد. اما او در دل خود می‌دانست که هیچ‌يک از اين جوابها درست نیستند. فقط وقتی او با حقیقت مواجه شد، پاسخی را يافت که در عمق وجودش می‌دانست درست است و حقیقت، در حينِ درد و نابسامانی، او را آزاد کرد!

بچه‌های نوزاد، عزیز هستند و ما نمی‌خواهیم اتفاق بدی برايشان بیفتد. آقای رابرت، در سنین نوجوانی زندگی خود را به عیسی مسیح سپرد و با دختری مسيحی ازدواج کرد. اما وقتی زمان وضع حمل همسرش فرارسید، آنها با خبری غير‌منتظره و مشکلی دردناک مواجه شدند که فقط خدا می‌توانست کمک‌شان کند!

به‌ندرت مشاهده می‌شود که در خانواده‌ای، جنگ و دعوا نباشد و یا اعضای فامیل با یکدیگر قهر نباشند! آقای بن رابطۀ خوبی با برادرش داشت، تا زمانی که در شغلشان با هم شریک شدند.

بالای صفحه