جان که مردی دانمارکی بود عاشق خانمی هلندی شد، اگرچه زبان يکديگر را نمی‌فهميدند! آنها ازدواج کردند و صاحب سه فرزند شدند، اما زندگی زناشويی موفقی نداشتند. زن، آنقدر ناراضی و آشفته خاطر بود که می‌خواست به زندگی خودش و فرزندانشان خاتمه بدهد! ولی در همان شرايط بد و نااميد کننده، اتفاق خاصی افتاد! شخصی با مرد خانواده صحبت کرد و خبر عجيبی را به او داد!

از اینجا دانلود کنید