ماجراهای تلخ و شیرین
عواقب شوم فقر
همه، منو شیما صدا میکنن. البته این اسمیه که خودم برای خودم انتخاب کردهام. تو خونوادهمون ۴ تا برادر و ۲ تا خواهر داشتم.
…
فقط یک تصمیم کوچک!
من ظرف چهار- پنج سال، از پسر یکی یهدونۀ خونه تبدیل شدم به یه مجرم سابقهدار. همهچیز از یه فیلم شروع شد.
…
پشیمانی
با حمید در فرودگاه استانبول آشنا شدم. او غرق در افکار پریشان خود بود. به بازی روزگار میاندیشید، به اولین نامهای که پستچی به دستش داد، به شروع تمام این ماجراها. پشیمانی در نگاهش موج میزد. حمید ماجرای خود را اینگونه برایم تعریف کرد.
…
خیانت در دوستی
اسم من فرهاده. سال آخر دبیرستان بودم. اون موقعها، وقتی بین بچههای محل اسم منو میآوردن، همه خودشون رو جمع و جور میکردن و حساب کارشون رو میکردن.
…
مقصر کیست؟
امید را در حالی دیدم که تازه از زندان بیرون آمده بود. این جوان ۲۰ ساله، ۹ سال از زندگیاش را در “کانون اصلاح و تربیت” و در زندانها گذرانده بود. او زندگی خود را چنین شرح میدهد.
…