خوردن غذا از بچگی، يکی از دلخوشی های بزرگ من بود! وای به روزی که متوجه میشدم ناهار، باب ميلم نيست و مثلاً خورش کدو داریم، آنوقت روزگارم سیاه میشد!
چیز دیگری بگویم، اما قول بدهید نخندید! در سنین جوانی، صبح پیش از اینکه به محل کارم بروم، همسرم با مهربانی غذایی برای ناهار در قابلمۀ مخصوص برایم میگذاشت. من از همان ساعت اول کار تا فرارسیدن ظهر، دائماً خوشحال بودم که ناهار خواهم خورد. بعد از آن، دلم خوش بود که شام خواهیم خورد. این دلخوشی من بود! مطمئناً شما هم دلخوشیهایی دارید؛ شاید تماشای مسابقۀ فوتبال، یا تماشای یک سریال محبوب تلویزیونی، یا رفتن به ميهمانی و غیره.
مواردی که نام بردم، به خودی خود گناه نیست. اما سؤال اینست که، دل ما کجاست و دلبستگی ما به چه اموری است؟ امور دنیا و نفسانی را دوست داریم یا امور الهی را؟ کدامیک در زندگیمان اولویت دارد؟ این اولویتهاست که تعیین میکند از لحاظ روحانی در چه موقعيتی هستيم. یعقوب رسول میفرماید: "آیا نمیدانید دوستی با دنیا دشمنی با خداست؟ هر که در پی دوستی با دنیاست، خود را دشمن خدا میسازد." (یعقوب ۴: ۴). دل خوش کردن به امور دنیایی، همان بتپرستی است، نفـْسپرستی است. پولس رسول میفرماید: "آنان که نفسانی هستند، به آنچه از نفـْس است میاندیشند، امّا آنان که روحانیاند، به آنچه از روح است (یعنی از روحالقدس). طرز فکر انسان نفسانی، مرگ است، امّا طرز فکری که در حاکمیتِ روح قرار دارد، حیات و سلامتی است. زیرا طرز فکر انسانِ نفسانی با خدا دشمنی میورزد،" (رومیان ۸: ۵-۷).
آیا دل ما به دنيا بسته شده و به امور دنیايی خوش است، يا به خدای حقيقی که در عيسی مسيح ظاهر شد تا ما را به آغوش پُرمهر خود بازگرداند؟ اگر از طريق ايمان به مسيح، با خدا رابطه و رفاقت داشته باشيم، دل ما به امور الهی خوش است، نظیر مشارکت های مسيحی، دعا، مطالعۀ کتاب مقدس کلام خدا و تأمل و تعمق بر آن، و خدمت به خدا و خلق او.