خوب بهیاد دارم که سالها پیش، شبهنگام، من و همسرم در خواب بودیم که ناگهان، ساعت ۳ صبح، با وحشت از خواب بیدار شدم. ترس وجودم را فراگرفته بود. احساس میکردم نیرویی شيطانی در اتاق خواب ما هست.
اشخاصی را میشناسم که به من میگویند از شیطان و از ارواح خبیث او میترسند و از آنها وحشت دارند.
خوب بهیاد دارم که سالها پیش با مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم میکردم و در حالیکه بسيار پريشانخاطر بودم، بهیاد فرمایشهای مسیح افتادم که وعده داد هر که به او ایمان بیاورد، هرگز تشنه نخواهد شد.
در سالهای اخیر با شخصی صحبت میکردهام که دربارۀ مسائل روحانی، نکات بسیار زیبايی میگفت، بطوری که از درک او حیرتزده شده بودم.
همین امروز صبح بود که داشتم به این موضوع فکر میکردم که من کار خاصی برای خدا انجام نمیدهم. خدمت خودم را با خدمتهای گستردهای که بعضی دیگر از خدمتگزاران مسيحی انجام میدهند، مقایسه میکردم و از خودم سرخورده شدم و احساس حقارت کردم.
مدتی پیش در کتابی مطلبی خواندم که مرا بسیار متأثر کرد. این مطلب دربارۀ شب آخر زندگی زمینی خداوندگار ما، عیسای مسیح بود. او در آن شب، بههمراه شاگردان خود به باغی در بیرون از اورشلیم رفت تا دعا کند، و منتظر بماند که شاگرد خیانتپیشهاش، همراه با مأموران برای بازداشت او سر برسد. سپس سه تن از شاگردان مُقرّب خود را برداشت و کمی دورتر از بقیه رفت و به ایشان گفت: "از فرط اندوه، به حال مرگ افتادهام. در اینجا بمانید و با من بیدار باشید." (انجیل متی ۲۶: ۳۸).
مدتی است که دیگر علاقهای به خواندن اخبار سیاسی ندارم. چند ماه پیش، یکی از دوستانم لینکی فرستاد که با دیدن آن، از واقعیتی بسیار تلخ و دردناک آگاهی یافتم، این واقعیت که آنچه در دنیا رخ میدهد، به دست عدهای اندک در جهت منافع اقتصادی چند گروه تعیین و دیکته میشود، گروههایی که پشت پرده هستند و کمتر کسی از وجود آنها آگاهی دارد.
اشخاصی را میشناسم که شبها خواب آرام و شيرين ندارند. این امر میتواند علتهای گوناگون داشته باشد، اما اکثر مواقع، نداشتن خواب راحت، به علت اضطراب و نگرانی و تشویش است. گاه نیز به علت احساس گناه و تقصیر و عذاب وجدان.
تجربیات زندگی ایمانیام به من ثابت کرده که چنانچه صادقانه طالب انجام خواست و برنامۀ خدا باشم، و بخواهم در مسیر ارادۀ او حرکت کنم، او اجازه نخواهد داد از راه او منحرف شوم.
خیلیها میپرسند که اگر خدا رحیم است و عادل، پس چرا اجازه میدهد در دنیا اینقدر ظلم و بیعدالتی باشد؟ چرا خدا جلوِ جنگها را نمیگیرد؟
مدتی پیش، یک نجوای درونی این فرمایش مسیح را به یادم آورد که میفرمايد: "بیدار شو و آنچه را بازمانده و در آستانۀ مرگ است، استوار گردان! چرا که اعمال تو را نزد خدایم کامل نیافتم." (مکاشفه ۳: ۲).
خداوند این افتخار را به من عطا فرمود که از اوائل نوجوانی انجیل را بخوانم. به همین دلیل، بسیاری از قسمتهای کلام خدا را از حفظ میدانم. اما! در اینجا یک "امّای" بزرگ هست. فقط مدتی پیش بود که متوجه شدم که با اینکه دستورات خدا را در زمینههای مختلف از حفظ میدانم، اما همیشه آنها را انجام نمیدهم.