
جایی که من در آن زندگی میکنم، طی دو سه سال گذشته بارندگی کمی داشته و به همین خاطر، همه باید از مصرف بیرویۀ آب خودداری کنند. مردم میدانند خشکسالی چقدر ناخوشایند است. بنابراین، از هر بارش باران یا برف بسیار خوشحال میشوند و خدا را شکر میکنند و به سهم خود، هر کاری از دستشان بربیاید، در این زمینه انجام میدهند.
این روزها سؤالی ذهنم را مشغول کرده: "هدف ما در زندگی چیست؟".
من هیچوقت فوتبال بازی نکردهام. در نوجوانی، در دبیرستان، چند بار امتحان کردم، ولی خیلی زود پی بردم که اهل این کار نیستم. البته در منزل با دنبل، بدنسازی میکردم و ماهیچههای بازوها و سینهام خوب رشد کردند.
چندی قبل در کلیسایمان در مورد بخشهایی از انجیل مقدس موعظه شد که مربوط به واقعۀ مرگ مسيح بر صليب بود. ما مسیحیان یقین داریم که مسیح، از لحاظ روحانی پسر خدا بود، یعنی وجودی که با خدای پدر همذات است. به همین دلیل ما او را خداوند و مظهر کامل خدا میدانیم.
مسابقۀ معروفی از شبکههای تلویزیونی پخش میشود و در این مسابقه، قهرمان باید از موانع بسیار سختی عبور کند. بسیاری از این افراد، ورزشکاران شناخته شدهای هستند، اما اکثرشان با وجود اندامهای ورزیده و تمرینات بسیار، قادر به عبور از این موانع نمیباشند.
در تماسهایی که با ایماندارانِ مسيحی داشتهام، بارها این سؤال مطرح گرديده که آیا ممکن است نجاتشان را از دست بدهند؟ آیا ممکن است شیطان ایشان از دست مسیح خارج کند و در خطر جهنم قرار بگیرند؟
من در موعظهها و پیامهای خادمین مسيحی میشنوم که میگویند، وقتی به مسیح ایمان میآوریم، از شادی لبریز میشویم. این کاملاً درست است. اما باید مراقب باشیم که در این زمینه دچار سوءتفاهم نشویم!
سالها پیش، وقتی در کلاسهای روانشناسی کاربردی شرکت میکردم، استادم میگفت که اکثر افراد از مکانیزم دفاعی "انکار" استفاده میکنند. منظور از این اصطلاح علمی اینست که وقتی با تذکر یا انتقادی از رفتارمان مواجه میگردیم، متوسل به "انکار" میشویم.
من ناراحت میشوم، یا بهاصطلاح عامیانه "دلم میگیره" وقتی میشنوم برخی از خادمین مسيحی به افراد تعليم میدهند که اگر به مسیح ایمان بیاورند، از هر لحاظ کامياب میگردند و باران برکات بر ایشان میبارد و زندگی آنها سرشار از آسودگی و رفاه فراوان خواهد بود!
برای من و قطعاً برای اکثر ایرانیها، سیل ویرانگر اخير در بسیاری از مناطق میهن عزیزمان ايران، بیش از حد اندوهبار و غمانگیز بوده و هست. آنچه بر این اندوه افزود،
اخیراً در خبرها دیدم که یک خانم جوان ایرانی، در یک مسابقۀ بوکس در کشور فرانسه، به پیروزی چشمگیری دست یافته است. این خانم در مصاحبهای که از او بهعمل آمد،
سمانه خواهر کوچکتری دارد که بهخاطر معلولیت جسمی، توجه خاص همۀ اعضای خانواده بر او متمرکز است.