وقتی به بعضی از موعظهها و تعالیم گوش میدهم، توجهم به این نکته جلب میشود که میگویند اگر به مسیح ایمان بیاوریم، دائماً شاد خواهیم بود.
سالها پیش، در خانۀ خادمی بودیم و دربارۀ امور روحانی صحبت میکردیم. این مرد خدا از همۀ حضار پرسید: "هدفتان در زندگی چیست؟ از خدا چه درخواستی دارید؟" وقتی نوبت به من رسید، آرزوی قلبی خود را مطرح کردم و گفتم: "دلم میخواهد خدا را خدمت کنم." گفتۀ من گویا بر آن مرد خدا تأثیر گذاشت. در طول سالهای بعدی، من همین هدف را دنبال کردم و تا آنجا که در توان داشتم، خدا را خدمت کردهام. حتی گاهی سرم آنقدر به خدمت گرم بوده که خودِ خداوند را از یاد بردهام!
بههمراه چند نفر از دوستانم، تصمیم داشتیم هنگام صرف ناهار در مورد برنامههای خدمتیمان صحبت کنیم. بهتدریج صحبتهایمان به اعضای کلیسا کشیده شد و شروع کردیم به انتقاد از کارهای دیگران و قضاوت در مورد برخی از اشخاصی که در کليسا خدمت میکردند. میگفتیم، فلانی که عضو گروه پرستش است، کمتر در جلسات دعا حاضر میشود؛ فلان کس در گروه بشارتی، همیشه از روشهای کهنه استفاده میکند؛
داشتم با دوستی دربارۀ اصطلاح "فقیرانِ در روح"، در موعظۀ بالای کوه مسیح صحبت میکردم (انجیل متی ۵: ۳).
جایی که من در آن زندگی میکنم، طی دو سه سال گذشته بارندگی کمی داشته و به همین خاطر، همه باید از مصرف بیرویۀ آب خودداری کنند. مردم میدانند خشکسالی چقدر ناخوشایند است. بنابراین، از هر بارش باران یا برف بسیار خوشحال میشوند و خدا را شکر میکنند و به سهم خود، هر کاری از دستشان بربیاید، در این زمینه انجام میدهند.
این روزها سؤالی ذهنم را مشغول کرده: "هدف ما در زندگی چیست؟".
من هیچوقت فوتبال بازی نکردهام. در نوجوانی، در دبیرستان، چند بار امتحان کردم، ولی خیلی زود پی بردم که اهل این کار نیستم. البته در منزل با دنبل، بدنسازی میکردم و ماهیچههای بازوها و سینهام خوب رشد کردند.
چندی قبل در کلیسایمان در مورد بخشهایی از انجیل مقدس موعظه شد که مربوط به واقعۀ مرگ مسيح بر صليب بود. ما مسیحیان یقین داریم که مسیح، از لحاظ روحانی پسر خدا بود، یعنی وجودی که با خدای پدر همذات است. به همین دلیل ما او را خداوند و مظهر کامل خدا میدانیم.
مسابقۀ معروفی از شبکههای تلویزیونی پخش میشود و در این مسابقه، قهرمان باید از موانع بسیار سختی عبور کند. بسیاری از این افراد، ورزشکاران شناخته شدهای هستند، اما اکثرشان با وجود اندامهای ورزیده و تمرینات بسیار، قادر به عبور از این موانع نمیباشند.
در تماسهایی که با ایماندارانِ مسيحی داشتهام، بارها این سؤال مطرح گرديده که آیا ممکن است نجاتشان را از دست بدهند؟ آیا ممکن است شیطان ایشان از دست مسیح خارج کند و در خطر جهنم قرار بگیرند؟
من در موعظهها و پیامهای خادمین مسيحی میشنوم که میگویند، وقتی به مسیح ایمان میآوریم، از شادی لبریز میشویم. این کاملاً درست است. اما باید مراقب باشیم که در این زمینه دچار سوءتفاهم نشویم!
سالها پیش، وقتی در کلاسهای روانشناسی کاربردی شرکت میکردم، استادم میگفت که اکثر افراد از مکانیزم دفاعی "انکار" استفاده میکنند. منظور از این اصطلاح علمی اینست که وقتی با تذکر یا انتقادی از رفتارمان مواجه میگردیم، متوسل به "انکار" میشویم.