
روایت میکنند که در دوران جنگ جهانی، در کشور فرانسه، دو دوست، جسد همرزمشان را برای خاکسپاری به کلیسایی میبرند. آنها از کشیش درخواست میکنند تا جسد دوستشان را در قبرستان آنجا به خاک بسپارند. کشیش از آنها میپرسد که آیا دوست آنان کاتولیک بوده؟ آن دو اظهار بیاطلاعی میکنند. کشیش با ابراز تأسف، به آنها میگوید بر اساس قوانین کلیسا نمیتواند اجازه دهد او را در قبرستان کلیسا دفن کنند.
سؤال میشود که آیا در مسیحیت، قربانی کردن وجود دارد؟ من این سؤال را خیلی دوست دارم و پاسخ من مثبت است! بله، ما قربانی داریم، اما نه قربانی حيوانات بلکه قربانی از نوعی دیگر.
مرد بسیار محترم و نیکوکاری را میشناسم که همسرش ایماندار بسیار متعهدی است و خودش شغلی بسیار پُردرآمد دارد. او و همسرش سالهای مدیدی است که در گردهم آيیهای مسيحی شرکت میکنند و با تعاليم کتابمقدس آشنايی دارند. اما این مرد هنوز تعمید آب نگرفته است.
وقتی شبها، پیش از رفتن به بستر خواب، اخبار را در اینترنت میخوانم، دچار غم و اندوه میشوم. کشور سوریه تقریباً تماماً ویران شده، صدها هزار نفر از مردمش کشته شدهاند و میلیونها نفر آواره گردیدهاند. بسیاری از مردم دنیا میپرسند که اگر خدا مهربان است، پس چرا اجازه میدهد چنین فجایعی رخ دهد؟
دیروز رفته بودم پیش دندانپزشک. باز یکی از دندانهایم نیاز به پر کردن داشت. بیاختیار به یاد این آیات افتادم که میفرمایند:
فکر میکنم در زندگی اکثر ما ایماندارانِ به مسيح، روزهایی بوده که با خود گفتهایم: "خدايا، آیا دعای مرا میشنوی؟"
جالب است که بعضی از ثروتمندان بیش از تنگدستان نگرانی مالی دارند! میپرسید چرا؟ چون یا نگران هستند که چگونه به دارایی خود بیفزایند، یا اینکه به چه ترتیب، از آنچه اندوختهاند، محافظت کنند و يا در آينده دارايی شان چه خواهد شد! معمولاً دولتمندان خسیستر از فقیران هستند و این عجیب است!
این اواخر، بههمراه پیروان یکی از مذاهب جدید، تعالیم مذهب آنان را بررسی میکردیم. مشاهده میکردم که گفتهها و اندرزهای بنیانگذار مذهبشان در ظاهر زیبا و تا حدی به تعالیم اخلاقی مسیح نزدیک است.
در این دو هفتۀ اخیر، خبرهای ناگواری از نقاط مختلف جهان شنیدیم که حکایت از مصائب و بلاهای طبیعی داشت. وقتی چنین خبرهایی را میشنویم، ناخودآگاه از خود میپرسیم که "خدا کجاست؟
من فیلم قدیمی و خاطرهانگيز "بنهور" را بسیار دوست میدارم و از هفت سالگی تا به حال، شاید نزدیک به صد بار آن را نگاه کرده باشم! فیلم ماجرای اشرافزادهای یهودی را بازگو میکند که در اثر اتهامی نادرست، به اسیری و بیگاری در نقاطی دور برده میشود، و مادر و خواهرش نیز در سیاهچالها زندانی میشوند.
این اواخر از خود میپرسیدم که چگونه میتوانم خدمتی موثر داشته باشم. وقتی خوب فکر کردم، این نکته به ذهنم آمد که هدف از خلقت، در وهلۀ اول، شناخت خداست نه خدمت. خدا آدم و حوا را نیافرید تا فقط خدمت کنند؛
شهرت، آرزوی بسياری از انسانها میباشد! اکثرِ مردم دوست دارند که ديگران آنها را بشناسند، نامشان در روزنامهها و مجلات چاپ شده و طرفدارانشان در خیابان با آنها عکس یادگاری بگیرند! از دید اکثر مردم، خوشبختی، رسیدن به قلههای شهرت است!