
دیشب فیلمی تکاندهنده دیدم، یک فیلم ایرانی، فیلم معروف "من مادر هستم". موضوع، بازیها و کارگردانی آن در سطح شاهکار است.
ما این اصطلاحات را برای جگرگوشهها و عزیزانمان زياد بهکار میبریم: "فدات بشم! قربونت برم! بمیرم برات!" و چقدر از بیان اين اصطلاحات لذت میبریم. وقتی آنها را برای فرزندان خود بهکار میبریم، گوئيا واقعاً مایلیم جانمان را فدایشان بکنیم تا سعادتمند باشند و چنین نیز بمانند. ما با این اصطلاحات، بهنحوی آرزوی قلبی خود را ابراز میکنیم. گاه نیز اين اصطلاحات را برای دوستانمان بهکار میبریم، که در این صورت، بیشتر جنبۀ تعارف دارد تا بیان واقعیت.
آيا تابحال دقت کردهايد که يک ايماندار میتواند از همان تجربياتی عبور کند که مردم دنيا عبور میکنند؟ تفاوت واقعی در نوع تجربيات ما نيست، بلکه در داشتن يا نداشتن عيسی مسيح در قلب و زندگیمان میباشد. امکان دارد که ما از همان تجربياتی عبور کنيم که مردم دنيا عبور میکنند، ، ولی بودن در مسيح و تکيه نمودن بر او است که نتيجهای متفاوت ببار میآورد.
کتابی که در حال خواندنش هستم، پر از شهادت مردان و زنانی است که با شنیدن صدای خدا و دريافت هدایت از او، گامهای بزرگی برداشتهاند. شاید بسیاری از خود میپرسند که مگر میشود صدای خدا را شنید!
خوب به یادم هست که سالها پیش، واعظی در سخنان خود چنین اظهار داشت: "ذهن شما زبالهدانی نیست که هر فکری را در آن جای دهید.
ما آدمها همیشه در مورد نتیجۀ رژیمهای غذایی عجله داریم. کافی است در تبلیغی اعلام گردد که: "لاغری با فلان قرص طی یک هفته!"؛ آنگاه هزاران نفر برای خرید آن قرص اقدام میکنند.
قرار بود امروز در کلیسا جشن یک سالگی کلاس جوانان را با هم برگزار کنيم. دختران و پسران جوانی حضور داشتند که وقتی به آنها فکر میکردم، میدیدم چقدر نسبت به یک سال گذشته، رشد کردهاند و چقدر در ایمانشان بالغتر شدهاند.
روایت میکنند که روزی فردی به ملاقات پیکرتراشی می رود و به او سفارش ساخت اسبی از جنس مرمر را میدهد.
اخيراً با دوستانی که بهتازگی با آنها آشنا شده بودیم، به یک سفر تفریحی یک روزه رفتیم. در این جمع، افرادی بودند که هر کدام وقتی صحبت میکردند، از لهجهشان میتوان حدس زد که متعلق به کدام منطقۀ ايران هستند. بعضیها اهل جنوب بودند، بعضیها اهل شمال. برخی حتی رنگ پوست یا چهرهشان نشان میداد که از کجای ايران هستند.
سالها پیش در مؤسسهای کار میکردم که عدۀ زیادی در آن مشغول به کار بودند. در آشپزخانه، در قسمت ظرفشویی، نوشتهای به دیوار چسبانده بودند که از افراد میخواست لیوانهای چای خود را شخصاً بشویند و آن را در ظرفشویی نگذارند تا دیگران آن را بشویند.
در دورۀ کودکی من، فیلمهای عظیمی ساخته میشد با مضامینی از کتابمقدس. یکی از این فیلمها که در دورۀ نوجوانیام مرا شدیداً تحت تأثیر قرار داد، فیلم عظیم و فراموشنشدنی "ده فرمان" است. گرچه بعد از آن، بارها و حتی اخیراً هم فیلمهایی بر اساس زندگی موسی ساخته شده، اما هیچیک نتوانست جای "ده فرمان" سال ۱۹۵۷ را بگیرد.
برای من، گاهی درک بعضی از فرمایشات پولس رسول دشوار بوده است. نمونهای از آن، این آیه است که میفرماید: ". . . به آنچه در بالاست دل ببندید، آنجا که مسیح به دست راست خدا نشسته است. به آنچه در بالاست بیندیشید، نه به آنچه بر زمین است.