
من خيلی خوب میدانم "افسردگی" چه هست و چه نیست. روانشناسان برای افسردگی، تعریف جالبی بهکار میبرند. میگویند، "افسردگی، سرماخوردگی روان است".
خوردن غذا از بچگی، يکی از دلخوشی های بزرگ من بود! وای به روزی که متوجه میشدم ناهار، باب ميلم نيست و مثلاً خورش کدو داریم، آنوقت روزگارم سیاه میشد!
چقدر ناراحت می شوم وقتی میشنوم که بعضی از واعظین و معلمین، راه پیروی از مسیح را چنان برای مردم سهل و آسان جلوه میدهند تا هر کسی بتواند بهراحتی خود را "مسیحی" یا "ایماندار" بداند! مثلاً گفته می شود که، اين دعا را با من تکرار کن تا نجات بيابی و رستگار شوی!
ارزشمندترین هدیهای که تا کنون دریافت کردهاید، چه بوده است؟ وقتی این سؤال را از خودم میکنم، بیشتر تمایل دارم به فرزندانم فکر کنم، اینکه آنها ارزشمندترین هدیهای هستند که خداوند به من و همسرم عنایت فرموده است.
در این روزها که به عید میلاد مسیح نزدیک میشویم، از دیدن چراغانیها و تزیینات خیابانها و فروشگاهها شاد میشوم. همه جا نورانی است و نور میتابد. اما افسوس میخورم که عدۀ کمی از مردم در ممالک غربی، میدانند علت این چراغانیها چیست! کمتر کسی میداند عیدی که "کریسمس" یا "نوئل" نامیده میشود به چه مناسبتی است! همه جا را نورانی میکنند، اما خيلی ها با نور حقيقی آشنا نيستند و دلشان تاريک است!
آنانی که مانند من، سنی از ایشان میگذرد، سریال تلویزیونی "داییجان ناپلئون" را بهخاطر دارند! من این سریال را در آن دوره ندیدم، بلکه چند سال پیش آنرا ديدم. گرچه این سریالی ارزنده بود، ولی از آن نوع فیلمهایی نبود که برایم آموزنده باشد.
هفتۀ گذشته، در جلسۀ خانگی مسيحیای که داشتیم، به آن فرمایش مسیح اشاره گرديد که فرمود: "آیا دو گنجشک را به یک پول سیاه نمیفروشند؟ با این همه، حتی یک گنجشک نیز بدون اجازۀ پدر شما به زمین نمیافتد." (انجیل متی ۱۰: ۲۹).
مدتی پیش سالگرد ازدواجمان بود. بیاد روزی افتادم که در کلیسا به اتفاق همسرم شعری خواندیم در وصفِ "یکی شدن".
این روزها اخبار زیادی از فروش فلان تابلوی نقاشی به قیمتی میلیونی میشنویم! هر یک از این آثار از نظر هنری، تاریخی، و یا مفهومی، دارای ارزشهای فراوانی هستند، اما ارقامی که برای این آثار پرداخت میشوند، گاه حیرتانگیزند.
خیلی متأثر شدم وقتی شنیدم که بازیگر معروف هالیوود، رابین ویلیامز، دست به خودکشی زد. او از افسردگی شدید رنج میبرد.
متأسفانه در برخوردهای متعددی که با ایمانداران در نقاط مختلف داشتهام، پی بردهام که ایشان اکثراً نگرش و دیدگاه درستی از کلام خدا در بارۀ حکومتهای ممالک ندارند. ایشان از نحوۀ ادارۀ مملکت بهدست رهبران آن گله و شکایت میکنند، و گاه حتی کار را تا آنجا پیش میبرند که این حکومتها را لعن و نفرین میکنند. این امر یک بیماری روحانی است. باید بگویم که چنین کاری صد در صد بر خلاف ارادۀ خدا است.
آیا تا به حال در جنگل بودهاید؟ هیچوقت نمیتوان در جنگل گندم کاشت و برداشت کرد. میدانید چرا؟ دلیلش این است که انبوه درختان اجازه نمیدهند نور خورشید بر کف جنگل بتابد.