رادیو مژده

 

 

پخش زنده

 

رادیو مژده

 

رادیو مژده

 

 

پخش زنده

map

map

آنانی که مانند من، سنی از ایشان می‌گذرد، سریال تلویزیونی "دایی‌جان ناپلئون" را به‌خاطر دارند! من این سریال را در آن دوره ندیدم، بلکه چند سال پیش آنرا ديدم. گرچه این سریالی ارزنده بود، ولی از آن نوع فیلم‌هایی نبود که برایم آموزنده باشد.

هفتۀ گذشته، در جلسۀ خانگی مسيحی‌ای که داشتیم، به آن فرمایش مسیح اشاره گرديد که فرمود: "آیا دو گنجشک را به یک پول سیاه نمی‌فروشند؟ با این همه، حتی یک گنجشک نیز بدون اجازۀ پدر شما به زمین نمی‌افتد." (انجیل متی ۱۰: ‏۲۹).

مدتی پیش سالگرد ازدواج‌مان بود. بیاد روزی افتادم که در کلیسا به اتفاق همسرم شعری خواندیم در وصفِ "یکی شدن".

این روزها اخبار زیادی از فروش فلان تابلوی نقاشی به قیمتی میلیونی می‌شنویم! هر یک از این آثار از نظر هنری، تاریخی، و یا مفهومی، دارای ارزشهای فراوانی هستند، اما ارقامی که برای این آثار پرداخت می‌شوند، گاه حیرت‌انگیزند.

خیلی متأثر شدم وقتی شنیدم که بازیگر معروف هالیوود، رابین ویلیامز، دست به خودکشی زد. او از افسردگی شدید رنج می‌برد.

متأسفانه در برخوردهای متعددی که با ایمانداران در نقاط مختلف داشته‌ام، پی برده‌ام که ایشان اکثراً نگرش و دیدگاه درستی از کلام خدا در بارۀ حکومت‌های ممالک ندارند. ایشان از نحوۀ ادارۀ مملکت به‌دست رهبران آن گله و شکایت می‌کنند، و گاه حتی کار را تا آنجا پیش می‌برند که این حکومت‌ها را لعن و نفرین می‌کنند. این امر یک بیماری روحانی است. باید بگویم که چنین کاری صد در صد بر خلاف ارادۀ خدا است.

آیا تا به حال در جنگل بوده‌اید؟ هیچ‌وقت نمی‌توان در جنگل گندم کاشت و برداشت کرد. می‌دانید چرا؟ دلیلش این است که انبوه درختان اجازه نمی‌دهند نور خورشید بر کف جنگل بتابد.

این واژه را بسیار شنیده‌ایم. می‌گویند: "وقت ندارم! گرفتارم!". این را از بسیاری شنیده‌ام که وقتی حرف از دعا کردن و مطالعۀ کتاب‌مقدس پیش می‌آید، بیان می‌کنند! بچه که بودم، خویشان و دوستانْ به پدرم گله و شکایت می‌کردند که چرا با آنان رفت و آمد نمی‌کند.

می‌خواهم داستانی الهام‌بخش را با شما در میان بگذارم که به‌تازگی خوانده‌ام.

مدتی پیش از طریق اسکایپ، به دو نفر از کشوری دیگر، دربارۀ روحیات و رفتارهای شخص مسیحی تعلیم می‌دادم. برای این کار، از "خوشا به حال‌های" مسیح استفاده کردم که در انجیل متی ۵:‏۳-‏۱۲ آمده است.

دیروز داشتم به بوته‌هایی که در مقابل خانۀ کوچکم کاشته‌ام، نگاه می‌کردم.

يادم هست که پارسال، وقتی داشتم درخت کریسمس را تزیین می‌کردم، به خودم گفتم: "خدایا، سال دیگه کجا خواهم بود و در چه شرایطی تولد پسر تو را جشن خواهم گرفت؟".

بالای صفحه