
چقدر تأسف میخورم وقتی میبینم عدهای از مسيحيان ایرانی، در پیروی از تعالیم بعضی از واعظان غربی، آیات کلام خدا را نادرست درک و تفسير میکنند. یکی از این آیات، این است: "مرگ و زندگی در قدرت زبان است" (کتاب امثال ۱۸: ۲۱).
وقتی خبرها را میخوانم، وقتی متوجه میشوم که چطور ممالک قدرتمند، بهخاطر منافع اقتصادی یا ژئوپولیتیک، به ممالک ضعیف زور میگویند، در حقشان ستم روا میدارند و برایشان تعیین تکلیف میکنند، بینهایت اندوهگین میشوم. وقتی میبینم انسانها، از هر دین و مذهبی، بهخاطر تعصبات کورکورانه، بر دیگران ظلم میکنند، دلم به درد میآید.
اين روزها، خيلی جاها شیوع يافته و در حال پيشروی است! افسردگی را میگویم. برای آنانی که خوشبختانه دچار افسردگی نشدهاند، تصور حال افسردگان دشوار است.
همۀ ما در طول زندگیمان، خویشان یا دوستان بسیار نزدیکی داشتهایم که بدون هیچگونه دلیل موجه، رابطۀ خود را با ما قطع کردهاند، یا بدتر از همه، شاید هم از پشت به ما خنجر زده و یا خیانت کردهاند! چقدر دردناک است! زخم ناشی از آن، شاید تا آخر عمرمان در قلبمان باقی بماند. هرچقدر رابطهمان با آن شخص نزدیکتر و صمیمیتر بوده باشد، زخم ما نیز عمیقتر خواهد بود.
"خدا دعايم را نشنيد!". این گفتهای است که از بسیاری میشنوم. میگویند که برای فلان موضوع دعا کردند اما خدا دعایشان را نشنید، به همین دلیل سرخورده و دلسرد میشوند. شاید ما نیز خودمان به همین گونه بیندیشیم و فکر کنیم که خدا بعضی از دعاهای ما را نمیشنود.
در گذشته، زخم، نشانی از قدرت یک مرد بود. این زخمها نشان میدادند که او تجربۀ شرکت در نبردهایی بزرگ را داشته و از آنها سربلند بیرون آمده است.
الهام دختری ایماندار بود و بار آمده در خانوادهای خوب و از طبقۀ متوسط جامعه. او خانوادۀ کمجمعیتی داشت، نه عمویی، نه داییای و نه وابستگان آنها.
در قرون نخستین مسیحیت، ایمانداران بخاطر ایمان مسيحی خود متحمل آزارها و جفاهای سختی از سوی حکومتهای بتپرست زمانه میشدند. بسیاری از آنان در میدانهای ورزشی امپراطوری روم طعمۀ حیوانات درنده شدند، اما ایمان خود را انکار نکردند. میدانید چرا؟ زیرا به قیامت از مردگان نظر داشتند. ایشان میدانستند که در پس این زندگی فانی، یک زندگی پرشکوه در کنار خداوند و منجیشان عیسی مسیح، خواهند داشت.
در ماجرای خروج بنیاسرائیل از مصر، آیهای در کتاب خروج هست که آن را بسیار دوست میدارم و با شما در میان میگذارم. وقتی حضرت موسی قوم اسرائیل را به فرمان خدا از مصر بیرون آورد و دریا با قدرت خدا شکافته شد و این قوم، بر خشکی، از وسط دریا عبور کردند و
در دنیای ورزش، مسابقۀ جالبی هست به نام "دوِ استقامت". در این مسابقه مهم نیست چه کسی زودتر از دیگران به خط پایان میرسد، بلکه مهم این است که شخص دونده مسیری طولانی را بدَوَد بدون اینکه در وسط راه خسته شود و از ادامۀ مسابقه بازایستد. زندگی مسیحی را هم میتوان به یک "دوِ استقامت" تشبيه کرد چون باید در آن پایداری نشان داد.
بهیاد دارم چند سال پیش، فرزندانم را برای سفر به پاریس برده بودم. در محوطۀ وسیع در مقابل کلیسای بزرگ "نوتردام"، در میان جمعیت، زنان کولی از اروپای شرقی، کودک در آغوش، به گدایی مشغول بودند. چند نفر از آنها از من تقاضای کمک کردند. من هم سکهای ناچیز به آنها میدادم. دخترم که اتفاقاً ایماندار خوبی است، اعتراض کرد که اینها نیازی به کمک ما ندارند و میتوانند به مملکت خود برگردند. بلافاصله این فرمودۀ مسیح بهذهنم آمد و آن را به دخترم هم گفتم: "خوشا به حال رحیمان، زیرا بر آنان رحم خواهد شد." (متی ۵: ۷). کمکی که من به آنها میکردم، آنقدر ناچیز بود که "رحم کردن" بهحساب نمیآمد، اما فرصت خوبی بود که به یاد این تعلیم مسیح بیفتم.
در یک دورۀ خاص در جوانیام، شروع کردم به اینکه از خود بپرسم، خدا از من انتظار دارد چه رفتاری داشته باشم؟ او میخواهد من چگونه باشم؟ پس شروع کردم به بررسی آیاتی از کلام خدا، کتاب مقدس، که دربارۀ رفتار و منش یک فرد مسیحی تعلیم میدادند.