خوب بهیاد دارم که ۹ ساله بودم و در روز جمعهای که سالگرد مصلوب شدن مسیح بود، هوا ابری شد و باران بارید. در فیلمها دیده بودم که در آن روز، توفان و زمینلرزهای سهمگین واقع شد و باران شدیدی بارید.
در آن سال، این بارندگی درست در چنین روزی، برایم بسیار حیرتانگیز بود و باعث تشویقم در ایمان گردید. آنطور که بهخاطر دارم، این اتفاق در یکی دو سال بعد نیز درست در همان روز تکرار شد.
در انجیلها نیامده که در روز مصلوب شدن مسیح، باران بارید، بلکه فقط به تاریک شدن خورشيد و تاريکی تمام آن سرزمين و وقوع زمینلرزه اشاره شده است. اما در آن دورۀ خردسالی، چنین تصادفی برایم شگفتانگیز بود. بعدها، در بزرگسالی، حقیقتی بس عمیقتر برایم آشکار شد. بله، در روز صلیب، گويا باران بارید، اما باران اشکهای خدا! پسر او بر روی صلیب، دردها و رنجهای ناشی از گناه بشر را بر دوش گرفته بود، و گويا خدا گریست! خدا در شخص پسر خود، عیسای مسیح، در رنجها، ظلمها، بیعدالتیها و مشقات بشر شریک شد، و گويا او نیز گریست! واقعۀ صلیب به یک معنا، شریک شدن خدا در رنجهای بشر است. او خدایی نیست که در دوردستها، در آسودگی نشسته و به رنج مخلوقاتش بیاعتنا باشد. او در رنج بشر شریک شد و از این طریق، یعنی از طریق صلیب پسرش، یگانه راه برای بخشایش گناهان آدميان را فراهم ساخت. شایسته است که برای این روز و این رخداد، خدا را بستاییم و همچنین از راه ايمان، هدیۀ رایگان رستگاری ابدی را از عیسای مسیح دريافت نماييم!