امروز مقالهای میخواندم دربارۀ دختری جوان از خانوادهای مرفه که والدینش هيچگاه چیزی از او دریغ نداشته بودند. وقتی هم که در دانشگاه قبول شد، دیگر خود را در اوج میدید.
یک روز در یک میهمانی، به او "شیشه"، یعنی قرصهای نشاطآور تعارف کردند. این خانم جوان، از روی غرور، نخواست کسی پی ببرد که با این قرصها آشنا نیست. پس، از آنها خورد و در عالم خلسه، خود را از طبقه چهارم به پايين انداخت و در نتیجۀ آن، برای تمام عمر فلج شد.
بهراستی که غرور و تکبر چقدر ویرانگر است. حضرت سلیمان، آن مرد حکیم میفرماید: "غرور پیشروِ نابودی است، و دل متکبر پیشروِ لغزش." (کتاب امثال سلیمان ۱۶:۱۸). چه بسیار بزرگان کشورها را دیدهایم که چون دچار تکبر و نخوت شدند، با سر به زمین خوردند! تاریخ مملکت خودِ ما، کم شاهد این امر نبوده است. وقتی خوب میاندیشیم، پی میبریم که بسیاری از گناهان، نتیجۀ غرور و خودبینی و خودمحوری هستند. اگر خودمحور و خودخواه نباشیم، به ناموس و مال شخصی دیگر چشم نخواهیم دوخت. اگر متکبر و خودمحور نباشیم، از ترقی دیگران احساس حسد نخواهیم کرد. اما، آنچه در نقطۀ مقابل غرور و تکبر قرار دارد، فروتنی است. به همین جهت، کلام خدا به ايماندارانِ به مسيح میفرماید: "خویشتن را زیر دست نیرومند خدا فروتن سازید تا در زمان مناسب سرافرازتان سازد." (رسالۀ اول پطرس ۵:۶). کاش در اتحاد با عيسای خداوند، هرچه زودتر هرگونه غرور و خودمحوری را از وجود خود بیرون برانیم. آمین.