الهام دختری ایماندار بود و بار آمده در خانوادهای خوب و از طبقۀ متوسط جامعه. او خانوادۀ کمجمعیتی داشت، نه عمویی، نه داییای و نه وابستگان آنها.
بنابراین، به دوستانش که خانوادههایی پرجمعیت داشتند، غبطه میخورد. کمکم این حس و آرزو در او ایجاد شد که چه خوب میشد اگر با کسی ازدواج میکرد که نهتنها ثروتمند و متموّل باشد، بلکه خانوادهای پُرجمعیت و پُررفت و آمد هم داشته باشد. بنابراین، الهام با پسر خوبی که سالها با او دوست بود، ازدواج کرد. همسرش همۀ خصوصیات مورد نظر او را داشت. چند سال گذشت و مدتی پیش که با او صحبت میکردم، راجع به زندگیاش به من گفت. معلوم شد که حالا متوجه شده نباید بر خواستههای خودش پافشاری میکرد و اینکه باید اجازه دهد خدا ارادهاش را در زندگی او به تمام و کمال به انجام برساند.
خدا، پدر آسمانی ما ايماندارانِ به مسيح است و وقتی خواستههای خود را در دعا به حضورش مطرح میکنیم، آنها را میشنود و گاه پیش میآید که به اصرارمان احترام میگذارد و دقیقاً همان چیزی را که خواستهایم، به ما میدهد. اما مشکلات مرتبط با آن آرزو را هم باید بپذیریم. باید مراقب باشیم که در دعا از خدا چه میخواهیم و بر چه خواستههایی پافشاری میکنیم. بیایید تمرین کرده، در دعا بیشتر طالب ارادۀ خدا باشیم تا خواست و ارادۀ خودمان. خدا صلاح ما را میخواهد و میخواهد بهترینها را به ما بدهد اما بر اساس مسیح به شاگردانش آموخت که در دعا بگویند: "ای پدر ما که در آسمانی . . . ارادۀ تو، چنانکه در آسمان انجام میشود، بر زمین نیز به انجام رسد." (متی ۶: ۹-۱۰).