شهرهایی که تاریخچهای کهن دارند، همیشه برایم جذاب بودهاند. در یکی از سفرهایم در خارج از ايران، وارد فروشگاهی شدم که صنایع دستی میفروخت. آنجا مجسمههایی با شمایلهای عجیب و غریب نیز وجود داشت. فروشنده با دیدن کنجکاویام، توضیح داد که آن مجسمهها، خدایان یا بتهای روزگاران کهن هستند.
از خودم پرسیدم، آیا انسان معاصر نیز بت میپرستد؟ پاسخ مثبت بود! خدایان این عصر، عجیبتر هم شدهاند: پول و کارت اعتباری، مقام و شهرت، ستارههای معروف سينما و موسيقی و شاید از همه بدتر، خودِ مذاهب ساختۀ دست انسانها!
بتپرستی، یعنی جایگزین کردن چیزی بهجای خدای حقيقی و دادن جایگاه نخست زندگی به آن. کلیساها نیز در برابر بتپرستی مصون نیستند. اصولاً عدم شناخت خدای حقیقی و نفسپرستی، عواملی هستند که انسان را به سمت بتپرستی سوق میدهند. پولس رسول در رساله به غلاطیان ۵: ۲۰ یکی از اعمال نفس انسانی را بتپرستی میداند. او در رسالۀ اول قرنتیان ۱۰: ۷ هشدار میدهد: "پس بتپرست مشوید، چنانکه بعضی از ایشان شدند؛ به گونهای که نوشته شده است: قوم به خوردن و نوشيدن نشستند و به جهت لَهو و لَعِب به پا خاستند."
ما ايماندارانِ به مسيح، یادمان باشد که زندگی تحت هدايت روحالقدس، تنها راهی است که ما را از هر گونه بتپرستی بازمیدارد. "اما میگویم به روح رفتار کنید که تمایلات نَفس را بهجا نخواهید آورد." (غلاطیان ۵: ۱۶). بیدليل نيست که يوحنای رسول، در پايان رسالۀ اولش، با الهام از روحالقدس به مسيحيان خاطرنشان میکند که: "ای فرزندان، خود را از بتها محفوظ نگاه داريد."