در اين مجموعه درسها به بررسی عقاید نادرستی می‌پردازيم که از اواسط قرن بیستم وارد بعضی از کلیساهای پروتستان شده‌اند. نباید تصور کنیم که هر کلیسایی که خود را مسیحی و متعلق به شاخۀ پروتستان معرفی می‌کند، الزاماً همۀ تعالیمش مطابق با کتاب‌مقدس است.

اساس و شالودۀ اعتقادات و آیینهای کلیساهای مختلف پروتستان، فقط و فقط کتاب‌مقدس است. ما اعتقاد داریم که هر چه که خدا اراده فرموده بود تا انسان در بارۀ او و راه نجات در عیسی مسیح بداند، در کتاب‌مقدس مکشوف شده و هر نکته یا تعلیمی که خارج از این کتاب بوده، یا بر خلاف آن باشد، مورد قبول نیست. اما متأسفانه از اواسط قرن نوزدهم، عده‌ای در آمریکا پا به صحنۀ تعلیم و موعظه گذاشتند که مکاشفاتِ شخصیِ خود را مِلاک قرار دادند و کتاب‌مقدس را نیز به‌گونه‌ای تفسیر کردند که مطابق سلیقه‌شان باشد. این افراد به تعالیم آشکار کتاب‌مقدس توجه نمی‌کنند و به آنها اهمیت نمی‌دهند. در این بین، در اواسط قرن نوزدهم، دو فرقۀ منحرف پا به عرصۀ وجود گذاشتند، به نامهای "شاهدان یهوه" و "مورمون‌ها" که ما در مقالاتی جداگانه، مفصلاً آنها و عقاید انحرافی‌شان را معرفی کردیم. این دو فرقه‌ای که نام بردیم، رسماً از مذهب پروتستان خارج شدند و کسی آنها را مسیحیِ واقعی و پروتستان تلقی نمی‌کند. اما از اواسط قرن بیستم، افرادی در آمریکا، از خودِ کلیساهای پروتستان ظاهر شدند که تعالیم جدیدی آوردند. این افراد برای اینکه تعلیماتِ جدیدِ خود را ثابت کنند، از بعضی از آیاتِ کتاب‌مقدس استفاده کردند و مفاهیمی به این آیات دادند که در آنها نبود. از این رو، این افراد در کلیساهای پروتستان باقی ماندند و تعالیم انحرافی خود را از طریق تلویزیون، ماهواره و اینترنت اشاعه دادند و هنوز هم می‌دهند. متأسفانه این افراد برای اثبات تعلیمشان، از یک آیۀ واحدِ کتاب‌مقدس استفاده می‌کنند و همچنین به این دلیل که کتاب‌مقدس را به شکل درستی تفسیر نمی‌کنند، عده‌ای از ایمانداران پروتستان فریبشان را می‌خورند و بدون اینکه تحقیقی بکنند، پیروِ این عقاید می‌شوند. این افراد ادعا می‌کنند که خدا با ایشان سخن گفته و مطالب جدیدی برای روزگار ما به آنان آشکار ساخته است. به این ترتیب، علاوه بر کتاب‌مقدس که باید یگانه مرجع اعتقادات و عمل مسیحی باشد، ایشان مکاشفاتِ ادعایی خود را نیز تعلیم می‌دهند و مرجعْ معرفی می‌کنند.

از بین این افراد که متأسفانه عقاید و تعلیماتشان در بعضی از محافل پروتستان رواج زیادی پیدا کرده، باید از کِنِت هِیگِن (Kenneth Hagin) و کِنِت کوپلند (Kenneth Copeland) نام برد. اینها هر دو ادعا می‌کردند که از خدا مکاشفات جدیدی دریافت کرده‌اند و خدا با ایشان به‌طور خاصی سخن گفته است. بدبختانه بعضی از واعظین و معلمین نیز فریب اینها را خورده‌‌اند و گفته‌های ایشان را عیناً به اعضای کلیسای خود تعلیم می‌دهند. ما در این مقالات، به معرفی اعتقادات انحرافیِ این افراد، خصوصاً کِنِت کوپلند که تا تاریخ نگارش این مقاله زنده است، می‌پردازیم و از کتاب‌مقدس نشان خواهیم داد که اینها در کجا دچار اشتباه هستند. البته ما به همۀ عقاید نادرست ایشان نخواهیم پرداخت، بلکه فقط به آنهایی اشاره خواهیم کرد که بیش از بقیه، در بین ایمانداران رواج پیدا کرده است.

یکی از نوآوری‌های آقای کوپلند این بوده که تفکری را اشاعه داده که به نهضت "کلامِ ایمان" معروف است. طبق این تفکر، همان طور که در طبیعت همه چیز تابع قوانین خاصی‌ است، عالـَم روحانی نیز تابع قوانین خاص خود می‌باشد. خدا نیز تابع این قوانین است! و این قانون این است که در زبان و کلمات ما قدرت هست. یعنی اینکه اگر ایمان داشته باشیم و کلمات درستی را به‌کار ببریم، هر چه خواستیم، خدا مجبور است آن را به ما بدهد، چیزهایی مانند شفا، ثروت، خانه، خودرو، از بین رفتن بدهی‌هایمان، شکوفایی شخصیت، عزت نفـْس، ظاهری آراسته، لباس خوب، مقام بالا، قدرت، شهرت، و نظایر اینها. فقط کافی است ایمان داشته باشیم و درخواست کنیم و خدا خواهد داد. در واقع، انسان در مرکز قدرت قرار می‌گیرد. این خداست که تابع خواست انسان است، نه انسان تابع خواست و ارادۀ خدا. مسیحیتِ آقای کوپلند، انسان-محور است. این انسان است که تصمیم می‌گیرد خدا چه کاری انجام دهد. کافی است انسان با ایمان چيزی را درخواست کند و خدا موظف است پاسخ مثبت بدهد و همۀ نیازهای او را برآورده سازد. زیرا می‌گویند که در زبان ما قدرت هست.

وقتی از این افراد می‌پرسیم که در کجای کتاب‌مقدس چنین چیزی گفته شده، فوراً می‌گویند در کتاب امثال ۱۸:‏۲۱. این آیه چنین می‌فرماید: "موت و حيات در قدرت زبان است، و آنانی که آن را دوست می‌دارند، میوه‌اش را خواهند خورد.". اما یک مسیحیِ آگاه که با اصول تفسیرِ کتاب‌مقدس آشناست، این آیه را اصلاً به این معنی برداشت نمی‌کند. اولاً چنین مسیحی‌ای می‌داند که این آیه در کتاب امثال سلیمان آمده است. این کتاب مجموعه‌ای از ضرب‌المثل‌هایی است که سلیمان و بعضی دیگر جمع‌آوری کردند که می‌تواند راهنمای حکمت باشد، راهنمایی "کلی" برای یک زندگی خداپسندانه. از کتاب امثال سلیمان فقط دستورالعمل‌های کلی و مفید را می‌توانیم استخراج کنیم، نه اصول عقیدتی و الهیاتی خاص را. این اصول عقیدتی در کتاب‌های تعلیمیِ دیگر کتاب‌مقدس ذکر شده‌اند. برای مثال، در رسالات پولس هیچ وقت این تعلیم داده نشده که زبان ما چنین قدرتی دارد تا هر چه از خدا بخواهیم به ما عطا کند، یا هر چه ما بگوییم انجام شود، طوری که گویی در زبانِ ما قدرتی جادویی هست. عیسی مسیح نیز هرگز تعلیم نداد که زبان ما چنين قدرتی دارد.

ثانیاً معنی این آیه اصلاً این نیست که زبان ما قدرت جادویی و معجزه‌آسا دارد. معنی آن به‌طور خیلی ساده این است که ما با گفته‌های خود می‌توانیم روحیه و شخصیت طرف مقابل خود را بالا ببریم و بنا کنیم، یا می‌توانیم شخصیت او را خـُرد و نابود سازیم. این آیه، در چارچوب کل این کتاب، و در چارچوب کل کتاب‌مقدس، به این مفهوم اشاره می‌کند که گفته‌های ما می‌تواند تا چه حد بر روی زندگی دیگران تأثیر بگذارد. تصور کنید که شخصی به شما بر‌می‌خورد و هنوز سر صحبت باز نشده، شروع می‌کند به ایراد گرفتن از مثلاً لباستان. چقدر دل انسان می‌گیرد! چقدر انسان احساس حقارت می‌کند! اما بر‌عکس، تصور کنید شخص شروع کند به اشاره به خصوصیات خوبی که در ما هست. چقدر انسان احساس شادی و شعف می‌کند! یا تصور کنید که با یک دوست صحبت می‌کنید و او شروع کند به غیبت کردن در بارۀ شخص دیگری. او با این کار خود دقیقاً شخصیتِ آن طرف را در ذهن شما ترور می‌کند! شخصیتِ او را در نظر شما خـُرد می‌کند! نظر شما را در بارۀ او تغییر می‌دهد! ما هر چقدر هم خویشتندار و قوی باشیم، باز تحت تأثیر گفته‌ها و غیبت او قرار می‌گیریم. تفسیرِ درستِ این آیه همین است. به همین دلیل است که در قسمت دوم این آیه می‌فرماید: "آنانی که آن را دوست می‌دارند میوه‌اش را خواهند خورد.". یعنی کسانی که زبان خوش را دوست دارند، از ثمره‌های آن برخوردار خواهند شد که همانا داشتنِ دوستان نیک است.

گاه نیز شنیده می‌شود که پیروان این عقیده، به رسالۀ یعقوبِ رسول ۳:‏۲-‏۱۲ اشاره می‌کنند. در این آیات چنین آمده: "ما همه بسیار می‌لغزیم. اگر کسی در گفتار خود نلغزد، انسانی کامل است و می‌تواند تمامی وجودِ خود را مهار کند. ما با لگام نهادن بر دهان اسب، آن را مطیع خود می‌سازیم و بدین‌وسیله می‌توانیم تمامی بدن حیوان را به هر سو هدایت کنیم. همچنین سُکانی کوچک می‌تواند کشتی بزرگی را که فقط بادهای نیرومند آن را به حرکت در‌می‌آورد، به هر سَمْـتی که ناخدا بخواهد هدایت کند. به همین سان، زبان نیز عضوی کوچک است، اما ادعاهای بزرگ دارد. جرقه‌ای کوچک می‌تواند جنگلی بزرگ را به آتش کشد. زبان نیز آتش است؛ دنیایی است از شرارت در میان اعضای بدن ما که همۀ وجود انسان را آلوده می‌کند و تمام زندگی او را به آتش می‌کشد- آتشی که جهنم آن را افروخته است. انسان همه گونه حیوان و پرنده و خزنده و جاندار دریایی را رام می‌کند و کرده است. اما هیچ انسانی قادر به رام کردن زبان نیست. زبانْ شرارتی است سرکش و پر از زهرِ کشنده! با زبان خود خداوند و پدر را متبارک می‌خوانیم و با همان زبان انسان‌هایی را که به شباهت خدا آفریده شده‌اند، لعن می‌کنیم. از یک دهان، هم ستایش بیرون می‌آید، هم نفرین! ای برادران من، شایسته نیست چنین باشد.".

اگر به این آیه‌ها دقت کنید، متوجه می‌شوید که این تعلیمی است در بارۀ سخن گفتن، نه در بارۀ قدرت جادوییِ زبان انسان. منظور این آیات این است که در سخن گفتن نلغزیم، و این از آیۀ ۲ که خواندیم کاملاً مشخص است. در آیۀ ۹ نیز می‌فرماید که "با زبان خود خداوند و پدر را متبارک می‌خوانیم و با همان زبان، انسان‌هایی را که به شباهت خدا آفریده شده‌اند، لعن می‌کنیم.". این تعلیمْ در واقع در بارۀ کنترل کردن سخنان ماست، یعنی در بارۀ دوری کردن از غیبت، فریاد، بدگویی، ناسزا گفتن و لعنت کردن دیگران. پولس رسول در رساله به رومیان ۱۲:‏۱۴ چنین فرموده: "برای کسانی که به شما آزار می‌رسانند، برکت بطلبید؛ برکت بطلبید و لعن نکنید!". او در رساله‌ به افسسیان، فصل چهارم، آیۀ ۳۱ نیز چنین فرموده: "هر گونه تلخی، خشم، عصبانیت، فریاد، ناسزاگویی و هر نوع بدخواهی را از خود دور کنید.". پطرس رسول نیز در رسالۀ اول خود، فصل چهارم، آیۀ ۱۱ می‌فرماید: "اگر کسی سخن می‌گوید، همچون سخنگوی خدا بگوید.". همۀ این آیه‌ها مربوط به نحوۀ سخن گفتن ما و کلماتی‌ است که به‌کار می‌بریم، نه به قدرت جادویی زبان.

در ضمن، زبان ما خدا را نیز وادار نمی‌کند که به خواستۀ ما عمل نماید. این ما هستیم که باید به خواست خدا عمل کنیم، نه او به خواستۀ ما. خداوندگارِ ما عیسی، در بند سوم از دعایی که به شاگردانش تعلیم داد، یعنی دعای "ای پدر ما"، فرمود که بگوییم: "ارادۀ تو چنانکه در آسمان انجام می‌شود، بر زمین نیز به‌انجام رسد." (متی ۶:‏۱۰). یعنی این که ما در دعای خود باید طالب این باشیم که ارادۀ خدا در زندگی ما انجام شود، نه اینکه خدا را وادار کنیم به خواست ما عمل کند و به ما مثلاً پول و مقام و شهرت و رفاه و چيزهای ديگر بدهد.

پیروان عقایدِ آقای کوپلند، گاه به این آیه از انجیل مرقس ۱۱:‏۲۴ استناد می‌کنند که می‌فرماید: "پس به شما می‌گویم، هر آنچه در دعا درخواست کنید، ایمان داشته باشید که آن را یافته‌اید، و از آنِ شما خواهد بود.". این افراد می‌گویند که بر اساس این آیه، ما اگر با ایمان دعا کنیم و ایمان داشته باشیم که آن را دریافت کرده‌ایم، دعایمان قطعاً مستجاب شده یا خواهد شد. بعضی‌ها نیز به انجیل یوحنا ۱۶:‏۲۳ استناد می‌کنند که می‌فرماید: "آمین، آمین، به شما می‌گویم، هر چه از پدر به نام من بخواهید، آن را به شما خواهد داد.". بله، درست است، این آیات در کتاب‌مقدس هست. ولی مطابق اصول درستِ تفسیرِ کتاب‌مقدس، ما باید بقیۀ آیه‌هایی را نیز که در مورد دعا هست، بررسی کنیم و بعد یک نتیجه‌گیری کلی و درست انجام دهیم. یکی از آیه‌هایی که باز در مورد دعا هست، در رسالۀ اول یوحنای رسول، فصل پنجم، آیۀ ۱۴ یافت می‌شود که می‌فرماید: "این است اطمینانی که در حضور او داریم که هر گاه چیزی بر طبق ارادۀ وی درخواست کنیم، ما را می‌شنود.". بنا بر این آیه، خدا چیزهایی را به ما می‌دهد که طبق اراده‌‌اش باشد، نه طبق اراده و خواست ما. زبان ما نمی‌تواند خدا را وادار سازد که طبق خواست ما عمل کند. خدا همۀ دعاها را حتماً می‌شنود. اما او آن چیزی را که در نهایت به نفع ماست به ما عطا می‌کند. به بعضی از دعاها نیز جواب منفی می‌دهد. گاهی نیز به ما می‌گوید که باید صبر کنیم و منتظر باشیم.

موسی در انتهای رسالتش، از خدا خواهش کرد که به او اجازه بدهد همراه با قوم اسرائیل، وارد سرزمین موعود گردد. اما خدا به او فرمود: "تو را کافی است. بار دیگر در بارۀ اين امر با من سخن مگو." (تثنیه ۳:‏۲۶). خداوندگارِ ما عیسی نیز در شبی که قرار بود او را تسلیمِ دشمن کنند، سه بار از خدا خواست که او را از آن مصیبت رهایی دهد. اما او ارادۀ خدا را که مرگ بر صليب بود پذيرفت. پولس رسول نیز بر اساس دوم قرنتيان ۱۲: ۷-۹ دچار عارضه‌ای بود و سه بار از خداوند خواست که آن عارضه را از او دور کند. اما جواب منفی بود. آیا کسی می‌تواند ادعا کند که در سخنان موسی، عیسی و پولس قدرت نبود، یا اینکه ایشان ایمان نداشتند؟ با این حال، جواب دعای آنان منفی بود، زیرا خدا طرح بهتری داشت که می‌بایست تحقق بپذیرد.

پیروان عقاید آقای کوپلند، بدون اینکه متوجه باشند، خیلی مراقبند که مبادا حرف منفی‌ای بزنند. مثلاً اگر سردرد داشته باشند، آن را انکار می‌کنند و می‌گویند که کسالتی ندارند. اینها اعتقاد به اعتراف مثبت دارند. حتی دیده شده که شخصْ دچار سرطانِ فراگیر شده و در حال مرگ است، اما می‌گوید که حالش خوب است و شفا پیدا کرده است. اینها این گونه می‌گویند، زیرا معتقدند که در زبانشان قدرت هست و اگر اعتراف مثبت بکنند، خدا طبق گفتۀ آنان عمل خواهد کرد.

متأسفانه بسیاری از مسیحیانِ پروتستان بدون اینکه بدانند این عقاید از کجا سرچشمه می‌گیرد، طوطی‌وار آنها را تکرار می‌کنند و فکر می‌کنند که این تعلیمْ در کتاب‌مقدس آمده است. این عقاید گاه از برنامه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای نیز رواج داده می‌شود. دعای ما این است که شما خودتان روزی آنچنان کتاب‌مقدس را کامل فرا بگیرید و با اصول درستِ تفسیر آشنا شوید که بتوانید تعالیم درست را از غلط تشخیص دهید و با امواج تعالیمی که هر چند وقت یکبار باب می‌شود، به این سو و آن سو رانده نشوید. در زبانِ ما، هیچ قدرت جادویی و معجزه‌آسایی نیست. قدرت فقط نزد خداست و بس. ما باید مطیع ارادۀ مقدس او باشیم. آنگاه، خدا هر چیزی را که برای زندگی جسمانی و روحانی ما لازم و مفيد بداند، به ما عطا خواهد کرد.