رادیو مژده

 

 

پخش زنده

 

رادیو مژده

 

رادیو مژده

 

 

پخش زنده

map

map

زنی ۲۲ ساله هستم. وقتی ۱۸ سالم بود، پدرم منو به عقد مردی درآورد که بعداز یک سال متوجه شدیم به مواد مخدر، اعتیاد داره. تلاش‌های زیادی برای ترک اعتیادش کردیم، ولی بهبود نيافت.

بنابراین، من درخواست طلاق کردم و چون اعتیاد شوهرم واضح بود، تونستم بعداز مدتی طلاقم رو بگیرم. بعداز چند ماه، پدرم شروع کرد به‌گفتن این‌که خوب نیست، دختری که طلاق‌ گرفته زیاد تو خونۀ پدری بمونه و باید حتماً ازدواج کنه. پس منو به مرد دیگه‌ای شوهر داد که هم ازلحاظ سنی و هم ازلحاظ خونوادگی تفاوت زیادی با من داشت. بعداز ازدواج با اون مرد، متوجه شدم که در شهر دیگه‌ای زن و بچه داره. موضوع رو با پدرم درمیون گذاشتم، امّا با‌کمال تعجب دیدم که پدرم از این موضوع خبر داشته. درضمن، پی‌بردم که پدرم با شوهر دومم سر من معامله کرده و به‌عبارتی، منو به اون فروخته. امّا شوهر دومم حاضر نبود منو طلاق بده و می‌خواست که من وُ اون زن دیگه‌اش رو با‌هم داشته باشه. چون اون حاضر نبود منو طلاق بده، طبق قانون هم نمی‌تونستم برای طلاق اقدامی بکنم.

امّا یه روز، زن اولِ این آقا که دخترعموش بود، به شهر ما اومد و اونو پیدا کرد و وقتی فهمید که اون، زن دومی هم گرفته، درخواست طلاق کرد. بالاخره این آقا حاضر شد منو طلاق بده و بره پیش زن اولش زندگی کنه.

الآن که من ۲۲ سال بیشتر ندارم، زنی هستم که دو بار طعم تلخ شکست در ازدواج رو چشیده، شکستی که تنها یک دفعۀ اون، می‌تونه انسان رو ازنظر روحی نابود کنه. بزرگ‌ترین مشکل من اینه، درجامعه‌ای که توش زندگی می‌کنم، به‌هیچ‌وجه نمی‌تونه شرایط منو درک کنه. به من به چشم بدی نگاه می‌کنن. این موضوع منو منزوی و گوشه‌گیر کرده، طوری که حاضر نیستم حتی یک ساعت درکنار دوست‌ها و آشناهام بشینم و نگاه‌های سنگین و محکوم‌کنندۀ اون‌ها رو تحمل کنم. بعضی‌ها هم با ترحم به من نگاه می‌کنن.

 امّا حتی در این شرایط هم پدرم از معامله کردن سر من دست برنمی‌داره و چشمش به‌دنبال مهریۀ منه. پدرم همین‌طور داره باز برای آیندۀ من برنامه‌ریزی می‌کنه. من در این سن کم، به‌قدری شکسته و ناامید هستم که هیچ‌کس سنم رو باور نمی‌کنه و فکر می‌کنن بزرگ‌تر هستم. تمام این مشکلات باعث شده که من دچار بیماری‌های عصبی بشم.  یکی دیگه از مشکلاتم، مصرف مرتب قرص‌های مختلفی‌ست که موجب شده زخم معده بگیرم.

دوستان عزیز، ماجرای تلخ دیگری را ازنظر گذراندیم. جای تأسف است که بگوییم ساختار جامعه را نمی‌توان به‌این راحتی تغییر داد. آن‌چه در این خانم جوان باید تغییر کند، روحیۀ خود اوست. او در این جامعه، خود را مطرود می‌بیند. او و افرادی نظیر او نمی‌توانند اطرافیان خود و نظر ایشان را نسبت‌به خودشان عوض کنند، امّا قطعاً می‌توانند نگرش خود را نسبت‌به خودشان تغییر دهند. این قبیل افراد که احساس طردشدگی می‌کنند، باید روحیۀ خود را تقویت کنند و ازدرون نیرومند گردند تا بتوانند با این قبيل مشکلات مبارزه کرده، دربرابر آن‌ها بایستند و تزلزل به‌خود راه ندهند. این خانم هنوز بسیار جوان است و راهی طولانی پیش روی خود دارد. پس باید ازدرون قوی گردد و بااعتماد به­نفس، مسیر زندگی خود را ادامه دهد.

روانشناسان و مشاوران می‌توانند کمک مؤثری به این قبیل افراد ارائه دهند. امّا مؤثرترین کمک، راهی است که امروزه میلیون‌ها نفر در سراسر جهان با موفقیت تجربه کرده‌اند و آن همانا توسل به خدای حقيقی است. این یک روش موهوم و واهی نیست، بلکه راهی بسیار عملی است. خدا نجات‌دهندۀ انسان، عیسی مسیح را از آسمان به این جهان فرستاد. عیسی مسیح، که ازلحاظ روحانی پسر خداست و با خدای پدر آسمانی هم‌ذات است، انسان شد و هم‌چون یک انسان عادی در اين جهان زیست. خدای ما خدایی آشنا با رنج‌ها است. او به‌واسطۀ پسر خود که انسان شد، شریک رنج‌های انسان گشت. درمورد عیسی مسیح چنین پیشگویی شده بود: "خوار و نزد مردمان مردود و صاحب غمها و رنج‌ دیده و مثل کسی که رویها را از او بپوشانند و خوار‌ شده که او را به حساب نیاوردیم." (کتاب اشعیای نبی ۵۳: ‏۳). آیا مصائبی که عیسی مسیح متحمل شد، شبيه رنج‌هايی نیست که این خانم جوان و مطرودانی نظیر او تجربه می‌کنند؟ کلام خدا می‌فرماید که او "خوار و نزد مردمان مردود" بود، یعنی مسيح مطرود شد. باز می‌فرماید، "مثل کسی که رویها را از او بپوشانند" که این‌هم، حال و روز این خانم جوان و افرادی چون او را بیان می‌کند.

وقتی فکر می‌کنیم که این مصائب و تحقیرها را کسی متحمل شد که در اصل، مظهر خدا بود، آن‌گاه درک می‌کنیم که چرا گفتیم خدای ما خدایی‌ست، آشنا با رنج‌ها. او در رنج و اندوه و تحقیرهای ما شریک شد. کلام خدا درمورد مسيح می‌فرماید: "چون او خود هنگامی که آزموده شد، رنج کشید، قادر است آنان را که آزموده می‌شوند، یاری رساند." (رساله به عبرانیان ۲: ‏۱۸). بله، عيسی مسيح، آزموده شد و رنج کشید. او برروی صلیب، جان خود را درراه آمرزش گناهان ما فدا کرد. امّا خدا او را در روز سوم روحاً و جسماً زنده کرد و او اکنون زنده است تا کسانی را که آزموده می‌شوند، یاری رساند. این یک راه عملی است، چراکه عیسی مسیح برخلاف سایر پیامبران، جسماً و روحاً زنده است و گوش او به دعای ما است تا به کمک ما بشتابد.

روزی عیسی مسیح نزدیک شهری، خسته و تشنه درکنار چاهی نشسته بود و شاگردانش برای تهیه خوراک به شهر رفته بودند. نزدیک ظهر بود و دیگر کسی برای آب کشیدن به ‌سر چاه نمی‌آمد. امّا زنی مطرود در آن وقتِ روز به‌‌ سر چاه آمد، چون نمی‌خواست با سایر زنان روبرو شود و نگاه‌های محکوم‌کنندۀ آن‌ها را تحمل کند، درست مانند این خانم جوان که احساس طردشدگی می‌کرد. عیسی مسیح، سرِ صحبت را با او باز کرد و از او آب خواست. آن زن پنج بار شوهر کرده و طلاق گرفته بود و در آن زمان، با مردی به‌طور نامشروع زندگی می‌کرد. امّا عیسی مسیح برخلاف رسم روزگار، نه فقط با یک زن وارد گفتگو شد، کاری که هیچ مردی در آن جامعه نمی‌کرد، بلکه به او فرمود که به او آب زندگانی خواهد بخشید. آن زن که احساس می‌کرد از طرف مردی برجسته پذیرفته و مقبول او واقع شده، کوزۀ خود را رها کرد و رفت به ‌ مردم شهر مژده داد که مسیح موعود را یافته است. عیسی مسیح با رحمت عظیم خود، شأن و منزلت انسانی آن زن را به او بازگردانده بود. عیسی مسیح، امروز نیز زنده است تا همۀ مطرودان را بپذیرد و شأن‌و‌منزلت انسانی ایشان را به آنان بازگرداند.

پس توصیۀ ما به این خانم جوان و ‌تمام کسانی که احساس طردشدگی می‌کنند، این‌است‌که نزد کسی بیایند که خودش مطرود شد، امّا درآخر، با قیامش از مردگان، به جلال ابدی نائل گشت. او قادر است تا قدرو‌منزلت انسانی این خانم جوان را ازدرون به او بازگرداند. او قادر است شخصیت درونی او را مستحکم سازد تا  نگاه‌های محکوم‌کنندۀ دیگران را با رویی گشوده تحمل کند و استواروراسخ، مسیر آیندۀ خود را تعیین نماید.

طبق شریعت موسی، کاهنان اعظم مسؤول بودند که قربانی‌های یهودیان را به‌حضور خدا تقدیم کنند و گناهان ایشان را کفاره نمایند. اکنون کاهن اعظم ما همانا عیسی مسیح است که یک‌بار برای همیشه بر صلیب قربانی گردید و در روز سوم از مردگان برخاست و زنده است. کلام خدا درمورد این کاهن اعظم می‌فرماید: "پس چون کاهن اعظمی والامقام داریم که از آسمان‌ها درگذشته است، یعنی عیسی پسر خدا، بیایید اعتراف خود را استوار نگاه داریم. زیرا کاهن اعظم ما چنان نیست که نتواند با ضعف‌های ما همدردی کند، بلکه کسی است که از هر حیث همچون ما وسوسه شده است، بدون اینکه گناه کند. پس آزادانه به تخت فیض نزدیک شویم تا رحمت بیابیم و فیضی را حاصل کنیم که به‌هنگام نیاز یاری‌مان دهد." (رساله به عبرانیان ۴: ‏۱۴ تا ‏۱۶).

این خانم جوان و افراد طردشدۀ دیگر می‌توانند به مسيح ايمان آورند و آزادانه به تخت  فیض نزدیک شوند و رحمتی را دریافت کنند تا ازدرون، نیرومند و استوار گردند. آمین.

بالای صفحه