راه رسيدن به خدا
راههايی هستند که بنظر انسان راست میآيند اما عاقبت به مرگ منتهی میشوند" (امثال سليمان ١٤: ١٢). عيسی مسيح در انجيل يوحنا ١٤: ٦ میفرمايد: "من راه و راستی و حيات هستم، هيچکس جز بوسيله من نزد پدر نمیآيد." سه نوع عکسالعمل در مورد اين ادعای مسيح در مردمی که اقرار میکنند به خدا ايمان دارند ديده میشود:
اول- مسيحيان اسمی، بطور سطحی اين ادعای مسيح را باور کرده و در نتيجه به کليسا و يا جماعتی ملحق میشوند و بدون توجه به اين حقيقت انجيل که: وقتی يک نفر از آن مسيح میگردد، تبديل به شخص جديدی میشود و زندگی کاملاً تازهای را آغاز میکند، خود را مسيحی دانسته و زندگی دنيوی خود را ادامه داده و با زندگی و رفتار غيرمسيحی خود، موجب بدنامی مسيحيان واقعی میشوند.
دوم- مسيحيان حقيقی، نه تنها اين ادعای مسيح را قبول دارند، بلکه با هدايت روح خدا مسيح زنده را پيروی نموده و بوسيله اعتماد به مسيح و اطاعت از او، روز به روز در روحانيت رشد کرده بيشتر و بيشتر شبيه مسيح میشوند تا روزی برسد که براساس انجيل: "او را چنانکه هست ببينند."
سوم- مذهبيون، يعنی آنانيکه فکر میکنند بوسيله انجام مراسم و تشريفات مذهبی و کارهای نيک میتوانند به خدا برسند، اين ادعای مسيح را رد کرده و میپرسند: چطور ممکن است که مسيح تنها راه رسيدن به خدا باشد؟ برای پاسخ به اين سؤال مهم و حياتی، بايد به کتاب مقدس که کلام خدا است مراجعه نمائيم. در اين کتاب دلايل زيادی برای اثبات اين ادعای مسيح يافت میشود که در اين مقاله به ارائه سه دليل عمده اکتفاء مینمائيم:
١- تنها عيسی مسيح است که از روح خدا، بوسيله مريم باکره به دنيا آمد (متی ١: ١٨)، به اين جهت انجيل او را فروغ جلال خدا و پسر يگانه خدا میخواند. بنابراين تنها عيسی مسيح است که میتواند خدا را همانگونه که هست به ما بشناساند و چقدر مهم و ضروری است که برای رسيدن به خدا، ابتدا او را بشناسيم و با محبت بيدريغ الهی که در عيسی مسيح بر دنيا مکشوف گرديد آشنا شويم. لازم به توضيح است که لقب پسر خدا، هرگز به معنای جسمانی نيامده زيرا "خدا روح است"، بلکه اين لقب عيسی مسيح، جنبه روحانی دارد و نشان دهنده شباهت او در ذات و ماهيت با خدا میباشد. اين شباهت به حدی است که انجيل، عيسی را کلمه خدا و کلام حيات، معرفی میکند که جسم گرديد و در ميان ما زندگی کرد. خدای ناديدنی اراده فرمود که کلمه خود را جسم بخشد تا ما خدا را بشنويم و ببينيم و لمس کنيم. رسولان مسيح در انجيل اين حقيقت را فاش میسازند و چنين شهادت میدهند: "ما در باره کلام حيات به شما مینويسيم- کلامی که از ازل بود و ما آنرا شنيده و با چشمان خود ديدهايم- آری، ما آنرا ديدهايم و دستهايمان آن را لمس کرده است. آن حيات ظاهر شد و ما آن را ديديم . . ." (رساله اول يوحنا ١: ١ و ٢).
٢- تنها عيسی مسيح است که کاملاً بیگناه بود (دوم قرنتيان ٥: ٢١)، بنابراين تنها او میتواند راه رسيدن انسان گناهکار، به خدای پاک و مقدس باشد. سئوال میشود: چرا انسان، گناهکار و مسيح، بیگناه است؟ پاسخ اينستکه: هر کسی که از پدر و مادر جسمانی بدنيا میآيد ذاتی گناهآلود دارد که از آدم و حوا به ارث برده است. علاوه بر اين، خودش هم در فکر و سخن و عمل گناه میکند. ولی مسيح چون از خدا، بدون پدر جسمانی بدنيا آمد، ذات گناهآلود نداشت و هرگز هم گناهی از او سر نزد. سئوال ديگر اينست که: چگونه مسيح بیگناه، ما را به خدا میرساند؟ در پاسخ بايستی بگوئيم: خدا مزد گناه را موت يا مرگ روحانی تعيين فرموده است که معنايش جدائی از خدا میباشد. بنابراين همه انسانها محکوم به مرگ روحانی هستند. ولی خدای نيکو و مهربان، که وضعيت انسان را میدانست، دلش بحال انسان که او را از لحاظ روحانی به شباهت خود آفريد، بسوخت و عيسی مسيح، تنها بیگناهی را که میتوانست بجای انسانهای گناهکار، مزد گناه را با مرگ خود بر صليب بپردازد به جهان فرستاد تا انسان بتواند با ايمان با اين راه رسيدن به خدا، از مرگ روحانی نجات يابد و به زندگی جاودانی قدم گذارد و البته چون تنها عيسی مسيح است که الوهيت و ذات الهی دارد، تنها او میتوانست بجای همه انسانها جان فدا سازد.
٣- تنها عيسی مسيح است که زنده و با خدا بر تخت نشسته است (مکاشفه ٣: ٢١)، بنابر اين تنها او میتواند شفيع و واسطه در ميان خدا و انسان باشد. در انجيل میخوانيم که عيسی مسيح سه روز پس از مرگ، از مردگان برخاست و بعد از ٤٠ روز که خود را بر شاگردانش ظاهر میکرد به آسمان بالا برده شد، پس تنها اوست که میتواند ما را به خدا برساند. چرا؟ چون برای اينکه انسان مقبول درگاه خدا شود، لازم است که نجات دهنده و شفيعی زنده در حضور خدا در آسمان داشته باشد. و خدا را شکر که برطبق انجيل شريف: "او (عيسی مسيح) قادر است همه کسانی را که بوسيله او به حضور خدا میآيند کاملاً و برای هميشه نجات بخشد، زيرا او تا به ابد زنده است و برای آنان شفاعت میکند" (عبرانيان ٧: ٢٥).
اکنون بايد پرسيد که: چگونه انسان با اين روح و جسم ناپاکی که دارد میتواند به خدايی که کاملاً پاک و مقدس است برسد؟ مگر چنين نيست که تاريکی گناه نمیتواند در مقابل روشنايی پاکی بايستد و سياه و سفيد هرگز بهم نمیرسند. برای پاسخ به اين سؤال مهم، باز بايد به کتاب مقدس مراجعه کنيم و توجه داشته باشيم که چون عيسی مسيح، مظهر و آشکار کننده خدا، وسيله آمرزش و برطرف شدن گناه انسان را با خون ريخته شده و مرگ خود بر صليب فراهم نموده است و پس از مرگ از مردگان قيام نموده و زنده است، خدا به همه کسانی که به او ايمان میآورند نجات از اسارت و نتايج شوم گناه را میبخشد و به آنان تولد روحانی عطا مینمايد. در اول پطرس ١: ٣ میخوانيم: "خدا . . . به وسيله رستاخيز عيسی مسيح از مردگان تولد تازه و اميد زنده به ما بخشيده است،" اين حقيقتی است که نمیشود انکار کرد زيرا وقتی که از گناه توبه مینمائيم و از راه ايمان، مسيح را بعنوان منجی و خداوند خود دريافت میکنيم و به درون قلب و زندگی خود خوشآمد میگوئيم، خدا ما را روحاً از نو میآفريند تا بتوانيم با خدای پاک و قدوس مشارکت روحانی داشته باشيم. .
خواننده گرامی: تمام پيامبران آمدند و بشر را از عواقب وخيم گناه که خود انسان مسئول آن میباشد آگاه ساختند، ولی برای علاج آن اقدامی نکردند و وفات يافتند. تنها عيسی مسيح است که آمد و نه تنها انسان را از عواقب وخيم گناه آگاه ساخت بلکه جان خود را نيز در راه نجات انسانها از اين عواقب که در نهايت هلاکت ابدی است، فدا ساخت و پس از مرگ، جسماً و روحاً زنده شد و به پيروان خود اطمينان بخشيد که: تا پايان عالم همراه آنان خواهد بود، و ابديت را نيز با او سپری خواهند ساخت.
اين است خبر خوش نجات و راه رسيدن به خدا: عيسی مسيح از روح خدا، بوسيله مريم باکره بدنيا آمد و بخاطر آمرزش گناهان انسان بر روی صليب جان سپرد و در روز سوم از مردگان برخاست و به آسمان صعود نمود تا به آنانی که به او ايمان میآورند زندگی جديد و جاويد عطا فرمايد. آيا از اين راه، راهی بهتر و مطمئنتر برای رسيدن به خدا وجود دارد؟ خدا را شکر که اين راه، از خدا شروع شده و به خدا نيز ختم میگردد و خوبست که شما حق جوی عزيز و گرامی نيز بوسيله ايمان و اعتماد قلبی به عيسی مسيح خداوند و واقعيت مرگ و قيام او از مردگان، نجات و حيات جاويد بيابيد.
خلاصه:
عيسی مسيح تنها راه رسيدن به خدا میباشد، زيرا:
١- تنها او در ذات و ماهيت همانند خدا است، بنابراين او میتواند خدا را به ما بشناساند.
٢- تنها او کاملاً پاک و بیگناه است، بنابراين او میتوانست بجای همگی ما مزد گناه ما را
بپردازد و مانع اصلی را برای رسيدن ما به خدا برطرف سازد.
٣- تنها او زنده و با خدا بر تخت نشسته است، بنابراين او میتواند در حضور خدا برای ما
شفاعت و وساطت نمايد.