امسال بعد از سالها، اولین سالی است که کریسمس را بدون درخت و تزیینات قشنگ تجربه میکنیم. چند ماهی میشود که همۀ زندگی و خاطراتمان را گذاشتهایم و با چند تا چمدان از سَرِ ناچاری آمدهایم به کشوری دیگر.
یادم میآید که هر سال در این ایام، مشغول خرید هدیههای کریسمس، چیدن درخت کاج و عوض کردن حال و هوای خانه با تزیینات مخصوص کریسمس بوديم. با فرارسيدن فصل کريسمس، قلبم از شادی و هیجانِ آمدن این روزها مثل بچهها میتپید و شب کریسمس، قایمکی هدیۀ همسرم را میگذاشتم زیر درخت و میدیدم که او هم دور از چشم من، همین کار را کرده است.
وقتی داشتم با حسرت از آن روزها برای همسرم حرف میزدم و میگفتم که امسال اصلاً حال و هوای کریسمس را ندارم، او در حالی که با خاطراتم همراهی میکرد و نشان میداد که احساسات زنانهام را درک میکند، با مهربانی گفت: "عزیزم، ولی شادی کریسمس برای ما بهعنوان فرزندان خدا، با کریسمسی که در دنیا تنها بهعنوان یک عید، جشن گرفته میشود، خیلی فرق دارد. فقط کافیست چشمهایت را ببندی و ببینی که عیسی چه هدیۀ گرانبهایی را سالها پیش زیر درخت زندگی ما برایمان به ارمغان گذاشته، هدیۀ گرانبهای نجات و حیات ابدیمان را. پس امسال هم میتوانیم بدون درخت کاج و تزیینات، باز شاد باشیم و شکرگزار.
". . . مسيح عيسی به جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد . . ." (رسالۀ اول به تيموتاؤس ۱: ۱۵). "پس اگر ما نجاتی به اين عظمت را ناديده بگيريم، چگونه میتوانيم از مجازات آن بگريزيم؟ . . ." (رساله به عبرانيان ۲: ۳).